فصل دوم: امامتامامت، یعنی همان اوج معنای مطلوب اداره، جامعه در مقابل انواع و اقسام مدیریت های جامعه که از ضعف ها و شهوات و نخوت و فزون طلبی انسانی سرچشمه می گیرد. اسلام شیوه و نسخه امامت را به بشریت ارائه می کند؛ یعنی اینکه یک انسان، هم دلش از فیض هدایت الهی سرشار و لبریز باشد، هم معارف دین را بشناسد و بفهمد- یعنی راه را درست تشخیص دهد- هم دارای قدرت عملکرد باشد که «یا یحیی خذالکتاب بقوة» هم جان و خواست و زندگی شخصی برایش حائز اهمیت نباشد، اما جان و زندگی و سعادت انسان ها برای او همه چیز باشد. که امیرالمومنین در کمتر از پنج سال حکومت خود، این را در عمل نشان داد. واژه امامت، که در اصل به معنای مطلق پیشوایی است- در فرهنگ اسلامی بیشتر بر مصداق خاصی از آن اطلاق می گردد و آن، پیشوایی و رهبری در شئون اجتماعی است- چه فکری و چه سیاسی. در هر جا از قرآن که مشتقّات واژه امامت، مانند امام و ائمه- به کار رفته،ناظر به همین معنای خاص، یعنی پیشوایی امت است. پیشوایی فکری، پیشوتیی سیاسی و یا هر دو، پس از رحلت پیامبر و انشعاب فکری و سیاسی مسلمانان که به چند فرقه شدن پیروان اسلام انجامید، از آنجا که نکته اصلی اختلاف را مسئله رهبری سیاسی امت تشکیل می داده و واژه امامت و امام سرنوشت ویژه ای پیدا کرد، بیش از هر معنای دیگری در مفهوم «رهبری سیاسی» به کار رفت و کم کم معانی دیگر تحت الشعاع این معنی قرار گرفت.هناگیم که شیعه کسی را به عنوان امام می شناخت، نه تنها اداره امور اجتماعی، که راهنمایی و ارشاد فکری و آموزش دینی و تصفیه و تزکیه اخلاقی را نیز از او انتظار می برد؛ و اگر این وظایف از او ساخته نمی بود، او را به عنوان «امام به حق» نمی شناخت و به حسن اداره سیاسی و قدرت نمایی نظامی و سلحشوری و کشورگشایی- که در نظر دیگران، معیارهای بسنده ای به شمار می آمد، قناعت نمی ورزید.بنابرتلقی شیعه از مفهوم امامت، امام یک جامعه، همان قدرت فائقه ای است که حرکت جمعی و منش فردی افراد آن جامعه را توجیه و رهبری می کند و در آن واحد هم آموزگار دین و اخلاق، و هم فرمانروای زندگی و تلاش آنهاست. با این بیان، پیامبر نیز امام است؛ چه آنکه رهبری فکری و سیاسی جامعه ای که خود شالوده ریزی کرده، به دست اوست. و پس از پیامبر نیز امت را به امامی نیاز هست تا بتواند جانشین خلیفه وی و متحمل بار مسئولیت های او و از آن جمله رهبری سیاسی باشد. و شیعه معتقد است که این جانشینی، طبق تصریح پیامبر، از آن علی بی ابی طالب و سپس متعلق به امامان معصوم آن خاندان است.گفتنی است که آمیختگی سه مفهوم« رهبری سیاسی»، « آموزش دینی» و « تذهیب روحی» در خلافت و حکومت اسلام که امامت و حکومت اسلام را دارای سه جنبه و سه بُعد قرار داده است، چنان که بعضی از متفکران برجسته این زمان به درستی بیان کرده اند. ناشی از ان است که اسلام در اصل، این سه جنبه را از یکدیگر تفکیک نکرده و به عنوان برنامه ای از این سه جهت، برانسان عرضه شده است. پس پیشوایی امت نیز به معنای پیشوایی در این سه جهت است و شیعه به دلیل همین گستردگی معنای امامت است که عقیده دارد امام باید از طرف خدا تعیین شود. فرهنگ تشیع«هبر امت» است؛ هم در امور دنیایی و نظم و نسقِ زندگی مردم و اداه سیاسی و اجتماعی جامعه (رئیس دولت) و هم در تعلیم و ارشاد معنوی و روحی و گره گشایی از مشکلات فکری و تبیین ایدئولوژی اسلام(ایدئولوگ).حدیث مبسوطی از حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در شناخت امامت و توصیف امام نقل شده است. درباره امامت: رشته دین، سامان مسلمان، آبادگر جهان، سربلندی مومنان، رتبت پیامبران، میراث جانشینان، خلافت خداوندگار و جانشینی پیامبر. و درباره امام: افزایش ذهنده ثروت عمومی، اجرا کننده، مقررات و حدود الهی، پاسدار مرزها، امین خدا در میان خلق، شعله فروزنده ای بر جایگاهی بلند، صلاح دهنده راه خدا، مدافع حریم خدا، به خشم آورنده منافقان، ویرانگر بنیان کافران، عزت بخش مومنان، ورزیده و کاردان در زمامداری، دانای کار سیاست کمربسته فرمان خدا، خیرخواه بندگان خدا، نگاهبان دین خدا. اوصیا همان کسانی هستند که قرآن از آنان با تعبیر«اولی الامر» یاد کرده است. وقتی که می گوئیم ائمه مبارزه می کردند، باید این را بدانیم که مبارزه در هر زمانی به شکل خاصی است. گاهی مبارزه با کار فرهنگی، علمی، سیاسی، تشکیل و تحزب و ایجاد سازماندهی و گاهی با کارهای خونین، فعالیت های جنگی و نبرد آشکار است و هر زمان مبارزه به نحوی است. ممکن است بعضی اشکال کنند که ائمه (ع) چطور برای قبضه کردن حکومت مبارزه می کردند، در حالی که با علم الهی خودشان می دانستند که به حکومت نخواهند رسید. دانستن اینکه به هدف نخواهند رسید، مانع از انجام وظیفه نمی شود، شما در زندگی پیغمبر نگاه کنید. پیغمبر اکرم می دانستند که در جنگ احد شکست خواهند خورد . می دانستند. ائمه (ع) همه اینها را می دانستند، امیرالمومنین می دانست که در بیست و یکم ماه رمضان به شهادت خواهد رسید،اینکه ائمه (ع) می دانستند که به حکومت نمی رسند نباید موجب آن بشود که تلاش خودشان را نکنند. باید تلاش و مبارزه بکنند و مثل کسی که نمی داند و اطلاع ندارد چه پیش خواهد آمد، تمام کارهای کسی را که نمی داند چه پیش خواهد آمد باید انجام بدهند.جریان امامت، از نخستین روز پس از رحلت پیامبر، ماه صفر سال یازده هجری- پدید آمد و تا سال وفات امام حسن عسکری- ماه ربیع الاول سال دویست و شصت هجری- در میان جامعه مسلمانان ادامه یافت. در این مدت، امامت به طور تقریبی چهار دوره را گذرانید و هر دوره با ویژگی هایی از لحاظ موضع گیری امامان در برابر قدرت های مسلط سیاسی. دوره اول، دوره سکوت و یا همکاری امام با این قدرت هاست. جامعه نوپا و جدیدالولاده اسلامی با وجود دشمنان قدرتمند و ضربت خورده خارجی، و با وجود عناصرتازه مسلمان و درست جانیفتاده داخلی، به هیچ وجه تاب دودستگی اختلاف صفوف را ندارد. کمترین رخنه ای در پیکر استوار این جامعه، می تواند همچون تهدیدی نسبت به اصل و اساس آن باشد. از طرفی زاویه انحراف واقعیت از حقیقت، آنچنان فاحش نیست که برای کسی همچون امیرالمومنین که خود دلسوزترین و متعهدترین انسان نسبت به مکتب و جامعه اسلامی است- قابل تحمل نباشد.زندگی بیست و پنج ساله علی (ع) در این دوره، حاکی از دخالت فعال و کمک و حمایتی است که از روی کمال دلسوزی نسبت به اسلام و جامعه مسلمانان انجام می گرفته است. دوره دوم دوره به قدرت رسیدن امام است. این دوره، همان چهار سال و نه ماه خلافت امیرالمومنین و چند ماه خلافت حسن بن علی است که با همه کوتاهی و با وجود ملامت ها و دردسرهای فراوانی که از یک حکومت انقلابی، غیرقابل تفکیک است، درخشنده ترین سال های حکومت اسلامی به شمار می رود. روش های انسانی و عدالت مطلق و رعایت ابعاد گوناگون اسلام در زندگی جامعه، همراه با قاطعیت و صراحت و جرأت، در این دوره بیش از همیشه تاریخ ثبت و ضبط است.دوره سوم، بیست سال میانه صلح امام حسن- سال چهل و یک- و حادثه شهادت امام حسین محرم سال شصت و یک است. پس از ماجرای صلح، عملاً کار نیمه مخفی شیعه شروع شد و برنامه ای که هدفش تلاش برای بازگرداندن قدرت به خاندان پیامبر در فرصت مناسب بود،آغاز شد. این فرصت طبق برآورد عادی، چندان دور از دسترس نبود و با پایان یافتنِ زندگی شرارت آمیز معاویه، امید آن وجود داشت. بنابراین می توان دوره سوم را « دوره تلاش سازنده کوتاه مدت برای ایجاد حکومت و رژیم اسلامی» نام داد. چهارمین دوره، روزگار تعقیب و ادامه همین روش در برنامه ای درازمدت است؛ در زمانی نزدیک به دو قرن، و با پیروزی ها و شکست هایی در مراحل گوناگون، و همراه با پیروزی قاطع در زمینه کار ایدئولوژیک، و آمیخته با صدها تاکتیک مناسب زمان، و مزین با هزاران جلوه از اخلاص و نمودارهای عظمت انسان طراز اسلام.مهمترین چیزی که در زندگی ائمه به طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته. عنصر، «مبارزه حادّ سیاسی» است از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری، که خلاف اسلامی به طور آشکار با پیرایه های سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حکومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، ائمه اهل بیت (ع) مبارزه سیاسی خود را به شیوه ای متناسب با اوضاع و شرایط، شدت بخشیدند. این مبارزه بزرگ ترین هدفش تشکیل نظام اسلامی و تاسیس حکومتی بر پایه امامت بود. بی شک تبیین و تفسیر دین با با دیدگاه مخصوص اهل بیت وحی، و رفع تحریف ها و کج فهمی ها، از معارف اسلامی و احکام دینی نیز هدف مهمی برای جهاد اهل بیت به حساب می آمد. اما طبق قراین حتمی، جهاد اهل بیت به این هدف ها محدود نمی شد و بزرگ ترین هدف آن، چیزی جز، « تشکیل حکومت علوی» و تاسیس نظام عادلانه اسلامی نبود. بیشترین دشواری های زندگی مرارت بار و پر از ایثار ائمه و یاران آنان، به خاطر داشتن این هدف بود و ائمه از دوران امام سجاد و بعد از حادثه عاشورا به زمینه سازی درازمدت برای این مقصود پرداختند. در تمام دوران صدو چهل ساله میان حادثه عاشورا و لایتعهدی امام هشتم جریان وابسته به امامن اهل بیت- یعنی شیعیان- همیشه بزرگ ترین و خطرناک ترین دشمن دستگاه های خلافت به حساب می آمد. در این مدت بارها زمینه های آماده ایی پیش آمد و مبارزات تشیع، که باید آن را « نهضت علوی» نام داد، به پیروزی های بزرگی نزدیک گردید، اما هر بار موانعی بر سر راه پیروزی نهایی پدید می آمد و غالباً بزرگ ترین ضربه از ناحیه تهاجم بر محور و مرکز اصلی این نهضت، یعنی شخص امام در هر زمان و به زندان افکندن یا به شهادت رساندن آن حضرت، وارد می گشت و هنگامی که نوبت به امام بعد می رسید اختناق و فشار و سخت گیری به حدی بود که برای آماده کردن زمینه، به زمان طولانی دیگری نیاز بود. ائمه در میان توفان سخت این حوادث، هوشمندانه و شجاعانه تشیع را همچون جریانی کوچک اما عمیق و تند و پایدار از لابه لای گذرگاه های دشوار و خطرناک گذراندند. و خلفای اُموی و عباسی در هیچ زمانی نتوانستند با نابود کردن امام، جریان امامت را نابود کنند. و این خنجر برنده همواره در پهلوی دستگاه خلافت، فرورفته ماند و به صورت تهدیدی همیشگی، آسایش را از آنان سلب کرد.
دیدگاه خود را بنویسید