فصل چهارم: حضرت فاطمه الزهرااگر با یک دید واقعبین ومنطقی نگاه کنیم، بشریت یکجا مرهون فاطمه زهرا سلام الله علیها است – و این گزاف نیست؛ حقیقتی است – همچنان که بشریت مرهون اسلام – مرهون قرآن ، مرهون تعلیمات انبیا و پیامبر خاتم صلی الله علیه و اله وسلم است. ما باید خودمان را به این مرکز نور نزدیک کنیم و نزدیک شدن به مرکز نور، لازمه وخاصیتش نورانی شدن است. باید با عمل و نه با محبت خالی، نورانی بشویم؛ عملی که همان محبت و همان ولایت و همان ایمان، آن را به ما املاء میکند و از ما می خواهد. با این عمل، باید جزء این خاندان و وابستهی به این خاندان بشویم. اینطور نیست که قنبر در خانة علی علیه السلام شدن، کار آسانی باشد.جامعة موالیان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام از آن بزرگواران توقع داریم که ما را جزو خودشان و از حاشیه نشینان خودشان بدانند؛ «قلان زن گوشنه نشینان خاک درگه ماست». دلمان میخواهد که اهل بیت در باره ما اینطور قضاوت کنند؛ اما این آسان نیست؛ این فقط با ادعا به دست نمیآید؛ این، عمل و گذشت وایثار وتشبه و تخلق به اخلاق آنان را لازم دارد.بی خود که نمیگویند امابیها. نامیدن آن حضرت به این کنیه، به دلیل خدمت و کار و مجاهدت و تلاش اوست. آن حضرت چه در دوران مکه، چه در دوران شعب ابیطالب- با آن همه سختیها که داشت – و چه آن هنگام که مادرش خدیجه از دنیا رفت و پیغمبر را تنها گذاشت، در کنار و غمخوار پدر بود. دل پیغمبر در مدت کوتاهی با حادثة وفات خدیجه و وفات ابیطالب شکست. به فاصلة کمی این دو شخصیت از دست پیغمبر رفتند و پیغمبر احساس تنهایی کرد. فاطمة زهرا سلام الله علیها در آنروزها قد برافراشت و با دستهای کوچک خود غبار محنت را از چهره پیغمبر زدود. ام ابیها؛ تسلی بخش پیغمبر. این کنیت از آن ایام نشئت گرفت. پیامبر اکرم در این دوران، مسئولیتش فقط مسئولیت رهبری به معنای ادارة یک جمعیت نبود؛ باید میتوانست از کار خودش پیش اینهایی که دچار محنت شدهاند، دفاع کند. میدانید وقتی که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک رهبری جمع شدهاند، همه از اوضاع راضی اند، وقتی سختی پیدا میشود، همه دچار تردید میشوند، میگویند ایشان ما را آورد؛ ما که نمی خواستیم به این وضع دچار شویم! البته ایمانهای قوی می ایستند؛ اما بالاخره همهی سختیها به دوش پیغمبر فشار میآورد. در همین اثنا وقتی که نهایت شدت روحی برای پیامبر بود، جناب ابیطالب که پشتیبان پیامبر و امید او محسوب میشد، و خدیجة کبری که او هم بزرگترین کمک روحی برای پیامبر به شمار میرفت، در ظرف یک هفته از دنیا رفتند! حادثة خیلی عجیبی است؛ یعنی پیامبر تنهای تنها شد. من نمی دانم شما هیچوقت رئیس یک مجموعه کاری بودهاید، تا بدانید معنای مسئولیت یک مجموعه چیست؟! در چنین شرایطی، انسان واقعا بیچاره میشود. در این شرایط، نقش فاطمة زهرا سلام الله علیها را ببینید. فاطمه زهرا سلام الله علیها مثل یک مادر، مثل یک مشاور، مثل یک پرستار برای پیامبر بوده است. آنجا بوده که گفتند فاطمه ام ابیها، مادر پدرش، است. این مربوط به آن وقت است. آیا این نمی تواند برای یک جوان الگو باشد، که نسبت به مسائل پیرامونی خودش زود احساس مسئولیت و احساس نشاط کند؟ آن سرمایه عظیم نشاطی را که در وجود اوست، خرج کند، برای اینکه غبار کدورت و غم را از چهره پدری که مثلا حدود پنجاه سال از سنش میگذرد و تقریبا پیرمردی شده است، پاک کند. آیا این نمیتواند برای یک جوان الگو باشد؟ این خیلی مهم است. بوسه بر دست فاطمه زهرا سلام الله علیها از طرف پیامبر را، هرگز نباید حمل بر یک معنای عاطفی کرد. این خیلی غلط و خیلی حقیر است اگر ما خیال کنیم که چون دخترش بود و دوستش میداشت. دستش را میبوسید این دختر جوان، این زنی که وقتی از دنیا رفته، در اوج ملکوت انسانی قرار داشته و یک شخص فوقالعاده بوده است. این، نگرش اسلام به زن است اما مقام معنوی این بزرگوار، نسبت به مقام جهادی و انقلابی و اجتماعی او، باز به مراتب بالاتر است. فاطمة زهرا به صورت یک بشر و یک زن، آن هم زنی جوان است؛ اما در معنا، یک حقیقت عظیم و یک نور درخشان الهی و یک بندة صالح و یک انسان ممتاز و برگزیده است. آنهایی که در طول تاریخ – چه در جاهلیت قدیم و چه در جاهلیت قرن بیستم – سعی کردهاند که زن را تحقیر و کوچک کنند و او را دلبسته به همین زخارف و زینتهای ظاهری معرفی نمایند و پایبند مد و لباس و آرایش و طلا و زیور آلات کنند و وسیله و دستمایهای برای خوشگذرانیهای زندگی وانمود نمایند و عملا در این راه قدم بر دارند. منطق آنان منطقی است که مثل برف و یخ، در مقابل گرمای خورشید مقام معنوی فاطمه زهرا علیهاالسلام ذوب میشود و از بین میرود. اسلام، فاطمه – آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی – را به عنوان نموده و اسوة زن معرفی میکند. آن، زندگی ظاهری و جهاد و مبارزه و دانش و سخنوری و فداکاری و شوهر داری و مادری و همسری و مهاجرت و حضور در همة میدان های سیاسی و نظامی و انقلابی و برجستگی همهجانبهی او که مردهای بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار میکرد، این هم مقام معنوی و رکوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحیفه و تزرع و ذات ملکوتی ودرخشندگی عنصر معنوی و همپایه و هموزن و همسنگ امیرالمؤمنین و پیامبر بودن اوست. زن این است، الگوی زنی که اسلام میخواهد بسازد این است. جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان وانجام وظایفش در خانه از یک طرف، و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگیناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم که به مسجد میآید و سخنرانی و موضعگیری و دفاع میکند و حرف میزند؛ و یک جهادگر به تماممعنا و خستگی ناپذیر و محنتپذیر و سختی تحملکن است، از طرف دیگر. همچنین از جهت سوم، یک عبادتگر به پادارندة نماز در شبهای تار و قیام کنندةلله و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی، با خدا راز و نیاز و عبادت میکند. این سه بعد را با هم جمع کردن، نقطة درخشان فاطمه زهرا علیهاالسلام است. آن حضرت، این سه جهت را از هم جدا نکرد. بعضی خیال میکنند انسانی که مشغول عبادت میباشد، یک عابد و متضرع و اهل دعا و ذکر است و نمی تواند یک انسان سیاسی باشد. و بعضی خیال میکنند که کسی که اهل سیاست است – چه زن و چه مرد- و در میان جهاد فیسبیل الله حضور فعال دارد، اگر زن است، نمی تواند یک زن خانه یا وظایف مادری و همسری و کدبانویی باشد و اگر مردم است، نمی تواند یک مرد خانه و دکان و زندگی باشد. خیال میکنند اینها با هم منافات دارد؛ در حالی که از نظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارند، در شخصیت انسان کامل کمککننده هم است. شخصیت زهرا اطهر، در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی، شخصیت ممتاز و برجستهای است؛ بهطوری که همهی زنان مبارز و انقلابی و برجسته و سیاسی عالم میتوانند از زندگی کوتاه و پر مغز او درس بگیرند. در محیط علم هم یک دانشمند والاست. آن خطبه ای که فاطمه زهرا سلام الله علیها در مسجد مدینه، بعد از رحلت پیغمبر ایراد کرده است، خطبهای است که به گفتة علامة مجلسی، بزرگان فصلحا و بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات آن را معنا کنند. این قدر پر مغز است؛ از لحاظ زیبایی هنری، مثل زیباترین و بلندترین کلمات نهجالبلاغه است. فاطمة زهرا سلام الله علیها میرود در مسجد مدینه، در مقابل مردم می ایستد و ارتجالا حرف میزند! شاید یک ساعت، با بهترین و زیباترین عبارات و زبده ترین و گزیده ترین معانی صحبت کرده است. زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها از همهی ابعاد زندگی ای همراه با کار و تلاش و تکامل و تعالی روحی یک انسان است. شوهر جوان او دائما در جبهه و میدانهای جنگ است؛ اما در عین مشکلات و محیط و زندگی، فاطمه زهرا سلام الله علیها مثل کانونی برای مراجعات مردم و مسلمانان است. او دختر کارگشای پیغمبر است و در این شرایط، زندگی را با کمال سرافرازی به پیش میبرد؛ فرزندانی تربیت میکند مثل حسن و حسین و زینب؛ شوهری را نگهداری میکند مثل علی و رضایت پدری را جلب میکند مثل پیغمبر! راه فتوحات و غنایم که باز میشود، دختر پیغمبر ذرهای از لذتهای دنیا و تشریفات و تجملات و چیزهایی را که دل دختران جوان و زنها متوجه آنهاست، به خود راه نمیدهد. جهان آن بزرگوار در میدانهای مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت؛ در حمایت از پیغمبر؛ در نگهداری بزرگترین سردار اسلام، یعنی امیر المؤمنین که شوهر زن مسلمانان باید در راه فرزانگی و علم تلاش کند؛ در راه خودسازی معنوی و اخلاق تلاش کند؛ در میدان جهاد و مبارزه – از هر نوع جهاد و مبارزهای – پیش قدم باشد؛ نسبت به زخارف دنیا و تجملات کم ارزش، بی اعتنا باشد؛ عفت و عصمت و طهارتش در حدی باشد که چشم نظر هرزةبیگانه را به خودی خود دفع کند؛ در محیط خانه، دل آرام شوهر و فرزندانش باشد؛ مایة آرامش و زندگی و آسایش محیط خانواده باشد؛ در دامن پر مهر و پر عطوفت و با سخنان پر نکته و مهرآمیزش، فرزندان سالمی را از لحاظ روانی تربیت کند؛ انسانهای بیعقیده، انسانهای خوش روحیه، انسان های سلام از لحاظ روحی و اعصاب، در دامان او پرورش پیدا کنند ومردان و زنان و شخصیتهای جامعه را به وجود آورد. مادر از هر سازندهای؛ سازندهتر و بار ارزشتر است. اهمیت آن را ندارد که کسی یک انسان والا به وجود آورد. و او، مادر است. این، آن الگوی زن اسلامی است.
دیدگاه خود را بنویسید