انسان ۲۵۰ ساله _ اواخر حکومت بنی امیه و امامت امام صادق
27 فروردین 1401
فصل یازدهم: اواخر حکومت بنی امیه و امامت امام صادقدر فضای پریشان و غمزده كشور اسلامی كه فقر و جنگ و بیماری همچون صاعقه برخاسته از قدرتطلبی و استبداد حكمرانان اموی بر سر مردم بینوا فرود میآمد و میسوخت و خاكستر میكرد، پرورش نهال فضیلت و تقوا و اخلاق و معنویت، چیزی در شمار محالات مینمود. رجال روحانی و قضات و محدثان و مفسران كه میبایست ملجأ و پناه مردم بینوا و مظلوم باشند، نه فقط به كار گرهگشایی نمیآمدند، غالباً خود نیز بهگونهای و گاه خطرناكتر از رجال سیاست، بر مشكلات مردم میافزودند. قرآن و حدیث كه میبایست نهال معرفت و خصلتهای نیك را نزده و بارور بدارد، به ابزاری در دست قدرتمندان یا اشتغالی برای عمر بیثمر این تبهكاران تبدیل شده بود.در این فضای مسموم و خفه و تاریك و در این روزگار پربلا و دشوار بود كه امام صادق(ع) بار امانت الهی را بر دوش گرفت.امامت، سرچشمه دو جریان حیاتبخش است؛ تفكر درست اسلامی و نظام عادلانه توحیدی. و امام عهدهدار این دو تكلیف است؛ نخست، تبیین و تطبیق و تفسیر مكتب- كه خود متضمن مبارزه با تحریفها و دستكاریهای جاهلانه و مغرضانه است- و آنگاه پیریزی و زمینهسازی نظام قسط و حق توحید؛ و در صورت وجود چنین نظامی، دوام بخشیدن به آن. اكنون در چنین اوضاع و احوال نابسامانی، امام صادق(ع) بار این امانت را بر دوش میگیرد و عهدهدار آن دو تكلیف میشود. استراتژی كلی امامت، ایجاد انقلاب توحیدی و علوی است. در فضایی كه گروه لازمی از مردم ایدئولوژی امامت را دانسته و پذیرفته و مشتاقانه در انتظار عینیت یافتن آن بوده و گروه لازم دیگری به جمع مصمم تشكیلات مبارز پیوسته باشند. لازمه منطقی این خط مشی كلی، دعوتی همهگیر است در سراسر محیط عالم اسلام برای تلطیف جو اشاعه فكر شیعی در همه اقطار، و دعوتی دیگر است برای آمادهسازی افراد مستعد و فداكار اعضای «تشكیلات پنهانی شیعه». یك دعوت مسلكی كامل كه میخواهد قدرت را از هرگونه زورگویی و تجاوزطلبی و تعدی به حق آزادی مردم دور نگاه داشته، اصول و موازین اساسی اسلام را مراعات كند، ناگزیر باید با تكیه بر شعور و درك مردم و در زمینه احساس نیاز خواست طبیعی آنان، رشد و پیشرفت خود را ادامه دهد و به عكس، مبارزاتی كه هرچند به ظاهر با شعارهای مسلكی و مكتبی كار خود را آغاز میكرد، ولی در عمل، دست به قدرتنماییهایی همچون همه قدرتمندان میزند و از اصول اخلاقی و اجتماعی خود چشم میپوشد، از این دشواری فارغ است و این است راز طولانی بودن جریان نهضت امامت، و نیز سر پیشرفت نهضتهای موازی نهضت امامت- مانند بنیعباس- و شكست نسبی این نهضت.کار پنهانی و تشکیلاتی بهطور معمول در صورتی که با اصول درست پنهانکاری همراه باشد، باید همواره پنهان بماند. آن روز مخفی بوده، بعد از آن نیز مخفی میماند و رازداری و کتمان صاحبانش نمیگذارد پای نامحرمی بدانجا برسد. هرگاه آن کار به ثمر برسد و گردانندگان و عاملانش بتوانند قدرت را در دست گیرند، خود، دقایق کار پنهان خود را برملا خواهند کرد.
دیدگاه خود را بنویسید